چهارشنبه ۲۹ اسفند ۰۳ ۱۶:۰۰ ۳ بازديد
شما پیشاهنگها.» گفتم: «بله، و تو هم مثل ما احساس میکنی، سعی میکنی به من فکر کنم که با گریس برانسون موافق نیستی.» هری و برنت فقط به هم نگاه کردند و خندیدند. سپس هری گفت: “خب، دختران و پیشاهنگان، آنها برای من یک معما هستند، اما، البته، اگر شورشی رخ دهد -” گرو گفت: «بیایید رأی بدهیم. پی وی فریاد زد: «خیلی خب. “من رای می دهم که این درخت را در جایی که هست رها کنیم.” گفتم: «من رای می دهم که کمی غذا بخورم. یکی از پیشاهنگان برنت طلسم بخت گفت: «دوم حرکت». باور کنید پیشاهنگ دوست غذدعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم. گرو گفت: «نمیخواهی به من کمک کنی تا آن را از بین ببرم. ویلی واید بیدار آواز خواند: «من برای تو دفاع خواهم کرد».
هری گفت: «به نظر می رسد که من اقلیت زیادی دارم. “تو چطور، برنت؟” برنت گفت: “اوه، من برای هر چیزی که متفاوت دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، دوست هستم، بیایید کتاب های ددعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمان را در بازی خودشان شکست دهیم، چرا خوانندگان فکر می کنند که در نهایت میلیونر می شویم.” پی وی گفت: “آنها چپ خواهند شد.” ما فقط یک پیشاهنگ ساده هستیم. هری گفت: «خب، به نظر میرسد که صنوبر پیر دهادی برنده میشود، فکر میکنم به یاد ثور و آن، این نیمکت را اینجا زیر آن میگذارم.» گفتم: «و گریس برانسون». هری در حالی که لبخند می زد گفت: “چند طلسم بازگشت چوب دیگر روی آتش بگذار، روی، و ما یک رای کامل می گیریم.” من همیشه در مورد گریس برانسون هر وقت فرصتی پیدا می کنم با او شوخی می کنم. “فکر می کنی او راضی خواهد شد؟” هری گفت همانطور که داشتم چند چوب دیگر روی آتش میگذاشتم، به دلیل شعلههای آتش کمپ، اتفاقی به جایی که تنه درخت بزرگ طلایی بود نگاه کردم.
این همان طلایی دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم که پیشاهنگان آن را بیشتر دوست دارند. و درست در نور، تقریباً نیمی از پایین صندوق عقب، آن سنجاب بود که وارونه ایستاده بود، و سرش را به طرف هری دانل خم می کرد، درست مثل اینکه منتظر بود بفهمد ما چگونه تصمیم گرفتیم. ما فقط به تماشای آتش نشستیم. درخت تنومند اونجا دعانویس بازگشت ایستاده بود، میدونی، یه جورایی موقر و موقر. “چه ساعتی شروع به خرد کردن و کندن کنیم؟” برنت پرسید. اما کسی چیزی نگفت.
سپس، شب بخیر، پی وی هریس، کاپیتان کید، جونیور صحبت کرد. “به هر حال طلا چه فایده ای دارد؟” او گفت. “خیلی خوش گذشت، نه؟” وردنه و کیسه های کرفس و کلنگ و بیل چطور؟ هری گفت “خیلی خوش گذشت، نه؟” پی وی بر سر او فریاد زد. “الف درست می گوید.” “درسته؟” هری گفت بچه فریاد زد: «بله، درست دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم.» “من؟” هری گفت پی وی فریاد زد: «بله، تو. “من به قطع کردن این درخت بزرگ کمک نمیکنم تا مقداری گرد و غبار طلا به دست آوریم، اشتباه دعا بازگشت میکنید که ما پیشاهنگ هستیم!
هری گفت: «خدایا! “به نظر می رسد شما در حال حاضر در کنار دختران هستید، شما و آن و گریس برانسون…” پی وی فریاد زد: «دختران حالشان خوب دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم. “من همه چیز را در مورد دختران می دانم، من در مورد آنها بیشتر از شما می دانم!” هری گفت: “من ادعا نمی کنم که چیزی در مورد آنها می دانم.” و من هم ادعا نمی کنم که چیزی در مورد پیشاهنگان می دانم، فکر می کنم همه آنها دیوانه هستند.
گرو گفت: «من بدم نمیآید که دیوانه بخوانم. هری گفت: “پس با او هستی، هی؟” گفتم: “بله، من هم با او هستم.” اسکینی فریاد زد: «من هم همینطور. یکی از گشت های برنت گفت: “اگر باران می بارید، این درخت ما را دعا برای خشک می کرد.” ویلی واید بیدار کوچولو گفت: “من درختان را بیشتر دوست دارم.” هری گفت: «به نظر می رسد که شورشی در کار دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم. برنت گفت: «این بیشتر از آن چیزی بود که من همیشه آرزو داشتم در یک شورش قاطی شوم.» هری گفت: «خب، تنها چیزی که میدانم این دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم که ما این حزب را تشکیل دادیم تا بعد از دفن گنج به اینجا بیایم، و با گیرهها و قابلمهها و کلنگها آمدیم، و حالا به نظر میرسد که ما در مورد درختان صحبت میکنیم.
هری گفت: «به نظر می رسد که من اقلیت زیادی دارم. “تو چطور، برنت؟” برنت گفت: “اوه، من برای هر چیزی که متفاوت دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، دوست هستم، بیایید کتاب های ددعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمان را در بازی خودشان شکست دهیم، چرا خوانندگان فکر می کنند که در نهایت میلیونر می شویم.” پی وی گفت: “آنها چپ خواهند شد.” ما فقط یک پیشاهنگ ساده هستیم. هری گفت: «خب، به نظر میرسد که صنوبر پیر دهادی برنده میشود، فکر میکنم به یاد ثور و آن، این نیمکت را اینجا زیر آن میگذارم.» گفتم: «و گریس برانسون». هری در حالی که لبخند می زد گفت: “چند طلسم بازگشت چوب دیگر روی آتش بگذار، روی، و ما یک رای کامل می گیریم.” من همیشه در مورد گریس برانسون هر وقت فرصتی پیدا می کنم با او شوخی می کنم. “فکر می کنی او راضی خواهد شد؟” هری گفت همانطور که داشتم چند چوب دیگر روی آتش میگذاشتم، به دلیل شعلههای آتش کمپ، اتفاقی به جایی که تنه درخت بزرگ طلایی بود نگاه کردم.
این همان طلایی دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم که پیشاهنگان آن را بیشتر دوست دارند. و درست در نور، تقریباً نیمی از پایین صندوق عقب، آن سنجاب بود که وارونه ایستاده بود، و سرش را به طرف هری دانل خم می کرد، درست مثل اینکه منتظر بود بفهمد ما چگونه تصمیم گرفتیم. ما فقط به تماشای آتش نشستیم. درخت تنومند اونجا دعانویس بازگشت ایستاده بود، میدونی، یه جورایی موقر و موقر. “چه ساعتی شروع به خرد کردن و کندن کنیم؟” برنت پرسید. اما کسی چیزی نگفت.
سپس، شب بخیر، پی وی هریس، کاپیتان کید، جونیور صحبت کرد. “به هر حال طلا چه فایده ای دارد؟” او گفت. “خیلی خوش گذشت، نه؟” وردنه و کیسه های کرفس و کلنگ و بیل چطور؟ هری گفت “خیلی خوش گذشت، نه؟” پی وی بر سر او فریاد زد. “الف درست می گوید.” “درسته؟” هری گفت بچه فریاد زد: «بله، درست دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم.» “من؟” هری گفت پی وی فریاد زد: «بله، تو. “من به قطع کردن این درخت بزرگ کمک نمیکنم تا مقداری گرد و غبار طلا به دست آوریم، اشتباه دعا بازگشت میکنید که ما پیشاهنگ هستیم!
هری گفت: «خدایا! “به نظر می رسد شما در حال حاضر در کنار دختران هستید، شما و آن و گریس برانسون…” پی وی فریاد زد: «دختران حالشان خوب دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم. “من همه چیز را در مورد دختران می دانم، من در مورد آنها بیشتر از شما می دانم!” هری گفت: “من ادعا نمی کنم که چیزی در مورد آنها می دانم.” و من هم ادعا نمی کنم که چیزی در مورد پیشاهنگان می دانم، فکر می کنم همه آنها دیوانه هستند.
گرو گفت: «من بدم نمیآید که دیوانه بخوانم. هری گفت: “پس با او هستی، هی؟” گفتم: “بله، من هم با او هستم.” اسکینی فریاد زد: «من هم همینطور. یکی از گشت های برنت گفت: “اگر باران می بارید، این درخت ما را دعا برای خشک می کرد.” ویلی واید بیدار کوچولو گفت: “من درختان را بیشتر دوست دارم.” هری گفت: «به نظر می رسد که شورشی در کار دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم. برنت گفت: «این بیشتر از آن چیزی بود که من همیشه آرزو داشتم در یک شورش قاطی شوم.» هری گفت: «خب، تنها چیزی که میدانم این دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم که ما این حزب را تشکیل دادیم تا بعد از دفن گنج به اینجا بیایم، و با گیرهها و قابلمهها و کلنگها آمدیم، و حالا به نظر میرسد که ما در مورد درختان صحبت میکنیم.
- ۰ ۰
- ۰ نظر