سه شنبه ۲۵ شهریور ۰۴ ۱۴:۴۳ ۱ بازديد
در واقع، این امنترین نقشه او بود. کیف سیاه مشکوک به نظر نمیرسید. به زودی بمب به دایر تحویل داده میشد و مسئولیت کافمن به پایان میرسید. جسارت او به گونهای محاسبه شده بود که از هرگونه سوءظن جلوگیری کند. کافمن با خیال راحت از هتل خارج شد و در خیابان روشن قدم زد. تنها زمانی که به گوشهای پیچید، جوزی برای لحظهای او را سعادت آباد ندید.
در آن ساعت عابران پیاده زیادی بودند و آنها هیکل دختر را پوشانده بودند و برای مدتی به او اجازه دادند تا به مردی که سایه به سایه دنبالش میکرد، نزدیک بماند. تنها چیزی که جوزی را گیج کرده بود این واقعیت بود که کافمن در جهتی دقیقاً مخالف مسیری که دایر کمی قبل در پیش گرفته بود، حرکت میکرد. دایر به سمت جنوب و کافمن به سمت شمال میرفت. وقتی از بخش تجاری دورفیلد عبور شد، خیابانها خلوتتر شدند. آنها همچنین روشنایی خوبی نداشتند، که این بیشتر به نفع جوزی بود.
کافمن به راهش ادامه داد و با کم شدن تعداد خانهها در طول مسیر، جوزی تصمیم گرفت که سعادت او مستقیماً به سمت کارخانه فولاد میرود. این موضوع کمی محاسبات جوزی را به هم ریخت، زیرا او میدانست که او از زمان مصاحبه دایر با تام لینت، دایر را ندیده سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد و او هم لینت را ندیده سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد؛ بنابراین نمیتوانست بداند که هیچ ترتیبی که قبلاً با آنها داده بود، به هم خورده سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد. با این حال، اقدامات فعلی آلمانی نشان میداد که او تصمیم گرفته بود خودش بمب را بدون کمک همدستان توطئهگرش کار بگذارد.
آیا او از فرار لینت مطلع شده بود؟ آیا او وسیلهای برای برقراری ارتباط با دایر داشت که جوزی بهترین در تهران از آن بیخبر بود؟ دایر یک راز بود؛ حتی همسرش معتقد بود که او اکنون در راه واشنگتن سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد. غافلگیریها در شغل جوزی غیرمعمول نبودند و الان وقت بررسی چرایی و چگونگی آنها نبود.
تنها چیزی که او از آن مطمئن بود این بود که بمب در کیف سیاه و کیف سیاه در دست کافمن بود. مهم نبود که دیگر توطئهگران کجا باشند یا چگونه در نقشه امشب دست داشتهاند، تا زمانی که او مراقب بمب بود، میتوانست اوضاع را کنترل کند. فصل بیست و دوم یک اشتباه کوچک از حاشیه شهر تا کارخانه فولاد، جاده از میان یک دشت پوشیده از بوته و علفهای هرز عبور میکرد.
مهتاب نبود و اگرچه فاصله زیاد نبود، اما مکانی در تهران خلوت، تاریک و “ترسناک” بود. به محض اینکه دختر، کافمن را دید که به سمت کارخانه میرود، تصمیم گرفت قبل از او به آنجا برسد. با علم به اینکه دیده نمیشود، از میان بوتهها عبور کرد و با غریزه و نه با چشم، راه خود را پیدا کرد، به سرعت در یک نیم دایره روی مزارع دوید و دوباره خیلی زودتر از کافمنِ محتاطتر، به جاده برخورد کرد.
حالا او با سریعترین سرعت ممکن به راه افتاد و وقتی به دفتر مدیر، در جلوی ساختمان اصلی رسید، متوجه شد که آنجا روشن شده سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد. جوزی به در کوبید و جو لانگلی، نگهبان شب که یک دست داشت، در را باز کرد. «زود!» گفت، «بگذار من بیایم تو و جایی قایمم کن که کسی نتواند مرا ببیند.» جو او را به داخل کشید.
در بیرونی را بست و قفل کرد، و سپس رو به او کرد. «چه خبر؟» با لحنی طلبکارانه پرسید. او نفس زنان گفت: «مردی با بمبی در یک کیف مشکی به اینجا میآید. او قصد دارد این ساختمان را که تمام فشنگهای تبر در آن انبار شده بود، منفجر کند. من میخواهم او را در حین ارتکاب جرم گیر بیندازم، جو، و تو باید من را جایی پنهان کنی.» جو با نگاهی گیج به اطراف نگاه کرد. با خیابان فرشته درماندگی پرسید: «کجا؟» بنابراین جوزی هم به اطرافش نگاه کرد. این انتهای ساختمان بلند، چون مشرف به شهر بود، برای دفاتر اداری جدا شده بود. بخش مرکزی فضای بزرگی بود که شامل یک میز، نیمکت و غیره میشد، در حالی که در دو طرف آن اتاقهای شیشهای کوچکی با پارتیشنهایی بین آنها وجود داشت که ارتفاع آنها به حدود هفت فوت میرسید و سقف آنها حدود دوازده فوت از کف فاصله داشت.
اولین اتاق سمت چپ ورودی روی در شیشهای خود “مدیر” نوشته شده بود؛ دفتر بعدی “نماینده خرید” و سومی “مهندس ارشد”. در سمت رسالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد، دفاتر مربوطه با “منشی”، “بازرس” و “سرپرست” مشخص شده بودند. همه درهای دفتر به جز درِ نماینده خرید که نیمهباز بود، قفل بودند. جوزی به داخل آن دفتر پرید و نگاهی سریع به اطراف انداخت. دیوار شیشهای بین آن و دفتر مدیر با رنگ سفید “مات” شده بود، اما آنقدر بیدقت ساخته شده بود که میتوانست جاهایی را پیدا کند که میتوانست از آنجا به داخل دفتر مدیر نگاه کند.
در آن ساعت عابران پیاده زیادی بودند و آنها هیکل دختر را پوشانده بودند و برای مدتی به او اجازه دادند تا به مردی که سایه به سایه دنبالش میکرد، نزدیک بماند. تنها چیزی که جوزی را گیج کرده بود این واقعیت بود که کافمن در جهتی دقیقاً مخالف مسیری که دایر کمی قبل در پیش گرفته بود، حرکت میکرد. دایر به سمت جنوب و کافمن به سمت شمال میرفت. وقتی از بخش تجاری دورفیلد عبور شد، خیابانها خلوتتر شدند. آنها همچنین روشنایی خوبی نداشتند، که این بیشتر به نفع جوزی بود.
کافمن به راهش ادامه داد و با کم شدن تعداد خانهها در طول مسیر، جوزی تصمیم گرفت که سعادت او مستقیماً به سمت کارخانه فولاد میرود. این موضوع کمی محاسبات جوزی را به هم ریخت، زیرا او میدانست که او از زمان مصاحبه دایر با تام لینت، دایر را ندیده سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد و او هم لینت را ندیده سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد؛ بنابراین نمیتوانست بداند که هیچ ترتیبی که قبلاً با آنها داده بود، به هم خورده سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد. با این حال، اقدامات فعلی آلمانی نشان میداد که او تصمیم گرفته بود خودش بمب را بدون کمک همدستان توطئهگرش کار بگذارد.
آیا او از فرار لینت مطلع شده بود؟ آیا او وسیلهای برای برقراری ارتباط با دایر داشت که جوزی بهترین در تهران از آن بیخبر بود؟ دایر یک راز بود؛ حتی همسرش معتقد بود که او اکنون در راه واشنگتن سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد. غافلگیریها در شغل جوزی غیرمعمول نبودند و الان وقت بررسی چرایی و چگونگی آنها نبود.
تنها چیزی که او از آن مطمئن بود این بود که بمب در کیف سیاه و کیف سیاه در دست کافمن بود. مهم نبود که دیگر توطئهگران کجا باشند یا چگونه در نقشه امشب دست داشتهاند، تا زمانی که او مراقب بمب بود، میتوانست اوضاع را کنترل کند. فصل بیست و دوم یک اشتباه کوچک از حاشیه شهر تا کارخانه فولاد، جاده از میان یک دشت پوشیده از بوته و علفهای هرز عبور میکرد.
مهتاب نبود و اگرچه فاصله زیاد نبود، اما مکانی در تهران خلوت، تاریک و “ترسناک” بود. به محض اینکه دختر، کافمن را دید که به سمت کارخانه میرود، تصمیم گرفت قبل از او به آنجا برسد. با علم به اینکه دیده نمیشود، از میان بوتهها عبور کرد و با غریزه و نه با چشم، راه خود را پیدا کرد، به سرعت در یک نیم دایره روی مزارع دوید و دوباره خیلی زودتر از کافمنِ محتاطتر، به جاده برخورد کرد.
حالا او با سریعترین سرعت ممکن به راه افتاد و وقتی به دفتر مدیر، در جلوی ساختمان اصلی رسید، متوجه شد که آنجا روشن شده سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد. جوزی به در کوبید و جو لانگلی، نگهبان شب که یک دست داشت، در را باز کرد. «زود!» گفت، «بگذار من بیایم تو و جایی قایمم کن که کسی نتواند مرا ببیند.» جو او را به داخل کشید.
در بیرونی را بست و قفل کرد، و سپس رو به او کرد. «چه خبر؟» با لحنی طلبکارانه پرسید. او نفس زنان گفت: «مردی با بمبی در یک کیف مشکی به اینجا میآید. او قصد دارد این ساختمان را که تمام فشنگهای تبر در آن انبار شده بود، منفجر کند. من میخواهم او را در حین ارتکاب جرم گیر بیندازم، جو، و تو باید من را جایی پنهان کنی.» جو با نگاهی گیج به اطراف نگاه کرد. با خیابان فرشته درماندگی پرسید: «کجا؟» بنابراین جوزی هم به اطرافش نگاه کرد. این انتهای ساختمان بلند، چون مشرف به شهر بود، برای دفاتر اداری جدا شده بود. بخش مرکزی فضای بزرگی بود که شامل یک میز، نیمکت و غیره میشد، در حالی که در دو طرف آن اتاقهای شیشهای کوچکی با پارتیشنهایی بین آنها وجود داشت که ارتفاع آنها به حدود هفت فوت میرسید و سقف آنها حدود دوازده فوت از کف فاصله داشت.
اولین اتاق سمت چپ ورودی روی در شیشهای خود “مدیر” نوشته شده بود؛ دفتر بعدی “نماینده خرید” و سومی “مهندس ارشد”. در سمت رسالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد، دفاتر مربوطه با “منشی”، “بازرس” و “سرپرست” مشخص شده بودند. همه درهای دفتر به جز درِ نماینده خرید که نیمهباز بود، قفل بودند. جوزی به داخل آن دفتر پرید و نگاهی سریع به اطراف انداخت. دیوار شیشهای بین آن و دفتر مدیر با رنگ سفید “مات” شده بود، اما آنقدر بیدقت ساخته شده بود که میتوانست جاهایی را پیدا کند که میتوانست از آنجا به داخل دفتر مدیر نگاه کند.
- ۰ ۰
- ۰ نظر